خسته از کارهای خانه می خواست بخوابد که یادش آمد وسایل کار ابوطالب ، شوهرش را هنوز آماده نکرده است. ابوطالب گوشه اتاق بعد از روز کاری سختی به خواب عمیقی رفته بود. هر چند پا به ماه بود ولی عشق به همسر موحدش موجب دلگرمی اش بود و از کار و فعالیتش باز نمی ماند.
پا شد و رواندازی روی ابوطالب انداخت و به حیاط رفت. با حوصله ابزار کار ابوطالب را یکی یکی شست و آماده کرد و گوشه حیاط گذاشت. با زحمت خود را به لبه حوض رساند و کنار آب نشست. چهره خسته خود را در آب نگاه کرد.احساس کرد این چند ماه حمل او را پیر کرده است. سالها بود که او و ابوطالب آرزوی فرزندی را داشتند که چراغ زندگیشان گردد و عصای پیریشان باشد. مشغول جدا کردن چند تار موی سپید لا به لای موهایش بود که دوباره نوزاد داخل شکمش به صدا در آمد و این بار شروع به تسبیح خدا کرد.
سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر .
این چندمین بار بود که این اتفاق می افتاد ولی چیزی به ابوطالب نگفته بود. میدانست که نوزاد درون شکمش نوزادی معمولی نیست. کدام نوزاد بود که تسبیح پروردگارش را بگوید با مادرش صحبت کند.همیشه از خدا می خواست که فرزندی صالح به او ببخشد. شاید این اثر آن دعا و درخواست بود.
نگاهش به عکس ماه که روی آب تلو تلو می خورد افتاد. هنوز چهار پنج روزی مانده بود که بدر کامل شود. یادش آمد که چند روزی است که به زیارت خانه خدا نرفته است.تصمیم گرفت که فردا بعد از راهی کردن ابوطالب به طواف خانه خدا برود.
***
دور خانه خدا طواف می کرد و زیر لب ذکر میگفت .هنوز به گوشه ای از کعبه که سمت یمن بود نرسیده بود که درد سراسر وجودش را فرا گرفت. انتظار نداشت که این موقع روز درد زایمان فرا برسد.درد امانش را برید.دست به پرده کعبه شد و خطاب به پروردگار گفت:خدایا این درد را بر من آسان کن.
ناگهان آنهایی که اطراف مسجد الحرام نشسته بودند دیدند که دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که از درد به خود میپیچید داخل آن گشت . شتابان خود را به کنار خانه خدا رساندند ، ولی شکاف خانه بسته شده بود و فاطمه داخل آن مانده بود.
خبر شکافته شدن دیوار کعبه و داخل شدن فاطمه بنت اسد به آن تمام مکه را پر کرده بود. ابوطالب نگران بود . می دانست که همین روزها باید فرزندشان به دنیا بیاید و این بیشتر نگرانش می کرد. ولی در ته دل به خدای کعبه امید داشت و بر او توکل کرده بود.
بعد از سه روز که از این اتفاق میگذشت و مردم برای زیارت خانه خدا دسته دسته وارد مسجد الحرام میشدند ، ناگهان دیدند که کعبه از همان جایی که شکافته شده بود دوباره شکافت و فاطمه بنت اسد از آن خارج شد. مردم که این را دیدند فورا خود را به فاطمه بنت اسد رساندند. همین که مردم دورش حلقه زدند ، فاطمه پوشش از روی نوزادش کنار زد و دیده مردم را به ماه پاره تازه متولد شده روشن ساخت.
عطر دل انگیزی فضا را پر کرد.
میلاد امام المتقین ، سید المؤمنین ، قائد الغر المحجلین ، حبل الله المتین ، یعسوب المؤمنین ، النباء الاعظم ، الصدیق الاکبر ، عروة الله الوثقی ، کلمة التقوی ، علم الهدی ، کهف التقی ، محل السخاء ، بحر الندی ، طود النهی ، امام البررة ، قاتل الفجرة ، قسیم النار و الجنة ، قلب الله الواعی ، لسان الله الناطق ، علی ابن ابی طالب بر همه شیعیان عالم بخصوص همه هموطنان عزیزم مبارک باد.
منبع :وبلاگ آدم و حوا